Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers Lilypie - Personal pictureLilypie Second Birthday tickers تمام هستی من روژیــــــــــن
ساعت یک و پنج دقیقه بامداد بیست و ششم دی ماه نود و شش 

طلا خانم بیدار شد رفت wcو بعدش نشست رو تخت شروع کرد جوراب پوشیدن

بماند که خنده ام گرفت فقط یواش گفتم بگیر بخواب هنوز صبح نشده خانمی وارفت رو تختش

کپل خان هم بلوزش و دراورده و ضمن ابراز گرممممه خوابیده و خروپف میکنه😃😃

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۶ساعت 1:43  توسط مامانی   | 

 

روژین صبح ازم پرسید

مامان متولد چه سالی هستی

گفتم 59

گفت میلای 

یعنی 1959گفتم نه باباااا ما شمسی هستیم1359

گفت اها پس دهه پنجاهییییی حساب میشی

من 😳 پیش خودم گفتم چه حررررفها

دهه پنجاهی دیگه از کجا  یاد گرفته این دختر

بله دخملی دهه پنجاهی میگن

ولی مگه تو میدونی دهه پنجاهی یعنی چی ؟؟

دهه یعنی چی؟؟

شیطون بلا 

بعدش گفت شما دهه پنجاهیا خیلی گناه داشتینا 

امکانات الان ما رو نداشتین

من 😭

از نظر دهه هشتادیا ما خیلی فقیر بد بخت بیچاره بودیم😂😂😂😂

جالب اینجاست که ما هم دلمون براشون میسوزه و میگیم گناه دارن

نمیدونن هفت سنگ چیه وگرنه اینجوری به ما نگفتن

والا این دهه هشتادیا چی دارن مگه یه تبلت و دیگر هیچ اونم اخر هفته ها😂😂😂

نه دختر خاله دختر عمه بازی و شیطنت باهاشون

نه مهمونی خونه فامیل

نه تو کوچه 

نه خاله بازی با ده بیستا بچه 

نه گل بازی 

نه سیبیل آتشین 

و

و

و

وقتی به سن ما رسیدن و مثلا دهه بیستی ها ی آینده همین حرف رو بهشون زدن میفهمن ما چه حالی داشتیم 😄

من که کم نمیارم فشارش دادم گفتم نخیرم من دهه پنجاهی نیستممم

من دهه نود بدنیا اومدم 

باصدای بچه گونه گفتم 

تازه پنج سالمه 😝

+ نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۵ساعت 22:35  توسط مامانی   | 

اینجا برزیل 

آی لاویو دوستان

هوای متبرک با خاک دشمن .. سال نو مبارک

+ نوشته شده در  سه شنبه سوم فروردین ۱۳۹۵ساعت 19:22  توسط مامانی   | 

اومدم پست جدید بزارم

یهو عکس پست قبلی رو دیدم اشک دلتنگی جاری شد ....

چقدر دلم برای اون روز تنگ شده

چقدر دلم برای ساحل دیلم تنگ شده

چقدر دلم برای عزیز تر از جانم تنگ شده

 

**پ ن ...دلم به نوشتن نیست اشک مجال نمیده ...حالم بهتر شد میام مینویسم

+ نوشته شده در  پنجشنبه نهم مهر ۱۳۹۴ساعت 4:30  توسط مامانی   | 

 به خودم قول داده بودم بیام , اومدم  با کمی بدقولی  

از جابجایی بزرگ چندماه پیش بگم براتون که ما تقریبا اومدیم تهران و این حسابی درگیر جا افتادن زندگی توی تهران بزرگ بودیم . از خرید وسایل خونه گرفته تا آشنایی کامل با محل و تا دوندگی برای ثبت نام مدرسه طلا خانمی و کلاسهای ورزشی بچه ها ..نفهمیدم کی اواسط مرداد شد.الان وضعیت ثبات پیدا کرده و  الحمدا.. بیاری خدا همه چی خوب پیش رفته و میره ..بازم از خدای خوب بزرگ ممنونم که همیشه و همه جا حواسش به ما هست . 

* روژین رو بلاخره مدرسه مورد نظرممم به هر زحمتی یا هر کلکی یا هر تقلبی که بود نوشتم چون هر چی سبک سنگین کردم دیدم مدرسه پیشنهادی آموزش و پروش به ما دور هست پس میارزه برای ثبت نام در این مدرسه دوندگی کرد . ثبت نام کتابش رو هم انجام دادیم و حالا مونده روپوش مدرسه  ...فعلا چند روزی اومدیم جنوب برگردیم اولین کار تهیه روپوشش و ان شا... شهریورم خرید لوازم تحریر خانمی هست . 

 

*اما وروجک مهربان مادر... پسرکم بزرگ شده و حرفهای خیلی قشنگی میزنه که دلم آدم رو میبره ..آقا رهامی هم کلاس تکواندو میره و واقعا عاشق کلاسش هست ...البته اگر مربی باعث نشه دلسرد بشه  

یکشنبه ها هم کانون کلاس نقاشی میره و خیلی ذوق داره برای کلاس فکر کنم از مربی و محیطش خودشش میاد وگرنه چیز خاصی یادشون ندادن والله هر روز خانم مربی میگه امروز نقاشی آزاد بوده   بقیه وقتا هم با جنگ و بازی های کودکانه و پارک رفتن و تی وی دیدن میگذرونن  

آخر هفته ها معمولا برنامه مون شلوغ پلوغه به گشت و گذار مشغولیم .

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 16:10  توسط مامانی   | 


اینقدر پست رو دیر تایید کردم تا مصادف شد با امروز که اول آذر هست و اقا رهام ما 32 ماهش تموم شد


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه هجدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 23:37  توسط مامانی   | 

همین الان بابای اومد خونه و یک خبر تکان دهنده و ناگهانی بسیار بد داد که واقعا مو به بدنم سیخ شد

دلم نیومد پست بچه ها رو با این موضوع خراب کنم

ولی اشک امانم نمیده ...خداوندا خودت انتقام این آدم رو از بنده های ظالمت بگیر ..هر چقدر و به هر جرمی هیچ کس حق نداشت همچین بلایی سر خانواده اش بیاره ...کجای دین ما نوشته گناه پدر تو مادر به نام فرزنده ..کجای دین ما همچین جنایتی رو روا داشته

ای خدای بـــــــــــــــــــــــــــزرگ ..تو که عالمی به همه چیز خودت عدالت رو اجرا کن به کدامین گناه دو طفل معصوم قربانی شدن .....به کدامین گناه نکرده پدر و مادرشون اینگونه پر پر شدن


خدا دارم می ترکــــــــــــــــــــــــــم

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۲ساعت 23:44  توسط مامانی  


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۲ساعت 23:4  توسط مامانی   | 

 

انواع کـد های جدید جاوا تغیــیر شکل موس