Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers Lilypie - Personal pictureLilypie Second Birthday tickers تمام هستی من روژیــــــــــن | دی ۱۳۹۰

مرسي دوست جونا از همدلي تون

با خوشحالي و خندون رفتم در مهد تحويلش بگيرم يه شكلات خوشمزه (خوشگل بود واسه همين احتمالش رو ميدم خوشمزه بوده ) واسش بردم كفشش رو پوشوندم و اومديم سوار سرويس بشيم گفتم دختر گلم ببخشيد صبح ناراحتت كردم و اشكت دراومد .. كي مامان ؟؟؟صبح ديگه خوب صبح كي ديگه ... كي رو ميگي مامان !!!!!!! ميخواستيم بيايم مهد ... - خوب چي شد كه من ناراحت شدم ؟؟؟ هيچي نگفتم ..يه دقيقه بعدش گفت باشه مامان جون ميبخشمت ولي تو هم يادت باشه ديگه سر دختر گلت داد نزني ها منم قول ميدم اول داروم رو بخورم بعدش كاپشن بپوشم يعني اين دقيقا ميدونست من رو واسه چي عصباني كرددددددددددده هي داشت رد گم ميكرد و ميگفت كي ..كي يادم نمياد اي خدااااااا من كدوم حرفش رو باور كنم اينكه يادش رفته بود يا اينكه ميدونست واسه چي دعواش كردم

ديروز كلي خوشگذرونديم و با هم كباب درست كرديم سعي كردم يادم بره چي شده بود صبح همونطوري كه روژين يادش رفته بود ... شب هم زودي خوابيد ولي باز دوباره صبح كه بيدار شد موهاش رو بستم و با شوخي و خنده سعي كردم لبخند به لب هر دوتامون باشه و به خودم مسلط باشم تا اينكه دم در گفتم بذارزودي كفشاي دخترم رو پاش كنم به سرويسش برسه .. خانم زد توي حالم و با يه لحن بدي گفت نخيرم من دوست دارم بابام پام كنه و بابا كجاست رفته پايين ساختمون .... اي خدا من چه كنم از دست اين دخترررررررر ولي خدايش به خودم مسلط بودم با زور كفش پاش نكردم دعواش نكردم ولي كلي حرص خوردم كه ممكنه از سرويس جا بمونيم و زودي رفتم به باباي گفتم تو برو كفش پاش كن ياد باباش كرده ولي از نگاهم فهميد كه ناراحت شدم و توي ذوقم خورده آخه تمام مسافت رو ميگفت ماماني من بدو بدو كنم .... من دوست دارم بدو بدو كنم

*** صبحها هميشه پشت سرم راه ميره و هي بايد بهش بگم بيا جلوم راه برو ببينمت يا بدو يا به يه نحوي سر ذوق بيارمش حداقل دو قدم بيشتر با من فاصله نداشته باشه ... امروز خودش هي اينطوري ميگفت .. يعني اين بچه ميدونه واقعا ازش چي ميخوايم ولي هر كاري باب ميلش باشه انجام ميده

 

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ساعت 12:6  توسط مامانی   | 

چقدر از دست خودم ناراحتم .. امروز صبح بد با طلا حرف زدم .. امروز صبح بيخودي عصباني بودم .. چرا داد زدم سرش .. آخه اين همه عجله واسه چيه ؟؟؟؟ چرا من اينقدر عجولم ..از ساعت ۹ تا حالا يادم ميوفته بيشتر عصباني ميشم خدا يا كمكم كن اينقدر خود راي نباشم خوب چه اشكالي داره يه ريزه كوتاه بيام .. ميدونم همش تقصير من بود الكي عصباني شدم و بهش گير دادم كه اول كاپشن بپوشششش .. دختر نازم اشكش در اومد ...من مامان بدي هستم الهي قربونت بشم مادر همون دو قطره هم كه از چشات اومد واسه اينكه يه هفته دل من رو ريش كنه كافي همون موقعه اشكش رو پاك كردم و روابط حسنه شد ولي تا همين الان دلم ميخواد خودم رو بكششششششم ... آخه من كي ميخوام از دست از لجاجت برداررررررررررررم

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰ساعت 10:41  توسط مامانی   | 

 

انواع کـد های جدید جاوا تغیــیر شکل موس