Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers Lilypie - Personal pictureLilypie Second Birthday tickers تمام هستی من روژیــــــــــن | مهر ۱۳۹۰

مامان جون ميدوني وقتي داداشم بزرگ شد ... ميشه دائي بچه هاي من

روز جمعه صبح صداي بلند از توي دستشويي مياد

*** باباجون پس كي ياد ميگيري اين شير آب سرد رو محكم نبندي !!!!!!!

مامان جون تو زیر لباس عروست چی پوشیده بودی ؟؟؟

توی مغازه در حال خرید واسه جشن روز جهانی کودک ... تو اتاق پرو بود به خانمه گفتم قیمتش چنده ؟؟ ۶۰ تومان روژین با صدای بلند ... مامان جون پولت میرسه اینو بخری یا بریم جایی دیگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یه صندل پا بلندی هم خرید ولی باهاش جشن نرفت ... ماشا... دخترم می درخشید توی جشن

همون روز رفتیم واسه خونه جدید .. با این تفاصیر یه پروژه جابجایی و خونه نو داریم که فکر کنم تا آخرماه دیگه جابجا بشیم خدا را شکر خونه سه خوابه است یکی آجی روژین یکی داداش رهام قشنگ تقسیم بندی هم کرد الهی قربونش برم من

اولین روز از شنیدن جابجایی ناراحت شد دیگه با ۳-۴ روز کار و تشویق غیر مسقیم و بردنش به پارک اون محله و رفتن به اون خونه بطور همزمان قرار گذاشتن با یه مامانی که بچه هم سن روژین داشت ذهنیتش عوض شد و خوشش اومد از ایرادهای هم که میگرفت این بود که اونجا اتاقم صورتی نیست .. اونجا پنجره رو به بیرون ندارم اونجا تنهام و این چیزا یه روز هم برگشت گفت راستی مامان اونجا پایین هم داره ؟؟؟

پایین = محوطه مجتمع بلوک فعلی که هی میگه برم پایین با دوستام بازی کنمم دیگه واسش توضیح دادم و نشونش دادم فعلا که رو براه

شبا موقعه خواب عکس دادشی رو می بوسید حسابی دلتنگ دادشی بود تا مانیتورش خاموش میشد میگفتم شارژش تموم شده و ازش میگرفتم نمیذاشتم بیشتر احساساتی بشه

داره به داداشی حرف زدن یاد میده و در فواید معلم بودنش همین که تشویقش میکنه مدام بگه دددددددددد کلی یف میکنه داداشش اینو بگه ... هر چی هم که میخوره بخصوص بستی دهن رهام میذاره میگه بچه ها همه بستنی دوست دارن

خونه باباجون .. اصرار که قیچی  چند لحظه بده به من قول میدم کار خطرناک نکنم و این حرفها .. بعد از ۱۰ دقیقه ... مامان جون ببین شلوارم سوراخ شده ... اه چی شده ؟؟؟روی میز دایی میخ بود شلوارم گیر کرد بهش (فهمیدم که داره دروغ میگه از رو مبل اومده بود پایین چطور اینطوری شد !!!!) دختر گلم مامان یبار دیگه سوال رو جواب بده این بار بیشتر فکر کن که جواب درست رو بدی ... هیچ وقت به نمیگم راستش رو بگو دلم نمیخواد از حالا کلمه دروغ و راست با خونش اجین بشه

مامان جون شیطونه اومد تو پیشونیم بهم گفت شلوارت رو با قیچی بچین منم چیدم ...

شما بودین چی عکس العملی نشون میدادین ... بعدش هم رو به باباجون .. بابا جون چرا اینقدر خونتون بده شیطون رو راه دادین تو خونتون میاد بچه های خوب رو مثل من گول میزنه ببین شلوارم چی شد !!! بیچاره بابام شاخ در آوردبود از حرفهای روژین .. منم بهش گفتم مامان تو باید فرشته های بدی رو از خودت دور کنی و به حرفشون گوش ندی

و اخرین خبر اینکه دایی محسن هم رفت سربازی ... انگار همین دیروز بود میگفت بزرگ بشم موکولی موکول در بیارم بریم خواستگاری ۴-۵ سالش بود به ریش میگفت موکولی موکول

قربونش برم این ته تغاری فکر کنم الان نوشین جون خوب حال من رو درک کنه .. ان شا.. که صحیح و سلامت برگرده ...البته رهام هم تا در پادگان باهاش رفت و واسه شد نگهش ندارن و همون روز فرستادنش خونه این شد که واسه آش خودش خونه بود

ای جونم قربون خنده هات که رفتی پادگان

 

خدا پشت و پنات دادشی

**** سما جون مامان امیر رضا من نمیتونم واست کامنت بذارم .. تا هوا خوبه بیا یه قرار بذاریم همدیگه رو ببینیم بران ایمیل بزن عزیزم

+ نوشته شده در  شنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۰ساعت 19:24  توسط مامانی   | 

 

انواع کـد های جدید جاوا تغیــیر شکل موس