
 

 
|  |  | |
| امروز پرونده مون رو زدن زیر بغلمون و گفتن بفرمایید مرحله جدید بسلامت 😂 بیست و ششم خرداد نود و هشت پایان دوره تحصیلی روژین عزیزم 
 صبح که از خواب پاشد اماده شد بریم بعد یهو گفت رهامم ببریم اونم خیلی زحمت کشیده اقا همینجور که رو تخت بود و گیج خواب روژین بلوزش رو دراورد بلوز بیرونش تنش کرد بعد کشیدش بردش تا دستشویی رهام از دستشویی دراومد با یه مشت اب و یه برس افتاد بجون موهای فشفش شده رهام هی میخندید میگفت موهاش نمیخوابه اخرم کلاه گذاشتیم سرش و بردبمش... تو آسانسور میگفت رهام تو دیگه بزرگ شدی اذیت نمیکنی من میتونم بهت افتخار کنم و نشون دوستام بدمت رهام کلی ذوق کرد تو مدرسه هم دوستاش رو دید و کلی خوشگذروندن به معلم گفتم روژین چطور بود گفت عالیییییی کاش همه شاگردام مثل روژین بودن و بعد کارنامه رو بهم داد و همش خیلی خوب بود😍 اومدیم خونه مشعول ناهار شدم روژینم داشت کتاب میخوند گفتم رهام میری سبزی خوردن بگیری گفت باشه فقط بلد نیستم اسماشو رو کاغذ بنویس برام قربونش برم رفت خرید و اومد اولین خرید سبزی خوردن پسر گلم 
 مادر به قربونتون بره😘😘 | ||
| 
		+
		نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۸ساعت 13:10  توسط مامانی  
		
  		  | 
		  
	      
	       
        
      | ||